سعی نکن متفاوت باشـــی
در ایـن روزگار نامرد
فـقط خوب باش
خوب بودن به اندازه کافی متفاوت هست
سعی نکن متفاوت باشـــی
در ایـن روزگار نامرد
فـقط خوب باش
خوب بودن به اندازه کافی متفاوت هست
آرام باش
هیـــچ گرســنه ای باقـــی نمی مانــد
شـــــک نــــدارم هـــمــین روزها
همه ســـــیر می شـــوند از
زنــــــدگـــــی
ظاهراً دنیا به دو دسته ی آدم های خوب وبد تقسیم می شود
خوب ها شبها را راحتترمی خوابند و
بدها روزهایشان را جالب تر میگذرانند!!
احساس تــاسـف ، بـرای تمـام کسانــی کـه بـا چشم هایشان قضاوت میـکننـــــد
حـس نمیـــــکننـــد ...
نمـی شنونــــد ...
نمیچشنـــــد ...
فقـط میبینــــند و متهـم می کننــد!!
در سکوت و با سکوت با تو حرف میزنم ...
که روزهاست گوشها ،
توان اوج موج حرفها ،
برایشان بسان فاجعه ست ...
گاهی با خود فکر میکنم...
آمدنم را گریستم ،
اما آیا ؛
رفتنم را خواهم خندید؟
نمی دانم ؛
اما میدانم که آن را
چگونه بودن و چگونه ماندنم مشخص خواهد کرد ...
آری گاهی ساعتها با خود...
فکر میکنم... فکر میکنم... فکر میکنم...
گر در این دنیا خودت را در جاده ی زندگی گم کنی،
در آن دنیا در می یابی ، که بر صراط مستقیم زندگی نکرده ای؛
در شلوغی های زندگی خودت را پیدا کن ...
مگذار این غبار تو را به دست غیر بسپارد
دستی ببر و " خودِ غبار گرفته ات " را از زمین بردار
دستی بر آن بکش و غبارش را بتکان
با گذشت اینهمه سال ،
باز درخشندگی اش متعجبت می کند.
خویش را پیدا کن ...
قبل از آنکه دیر شود
خیلی نمی خواهد دور بروی،
جایی همین نزدیکی ها را بگرد ...
گاهی عمر تلف میشود به پای یک احساس
گاهی احساس تلف میشود به پای یک عمر
وچه عذابی میکشد
انکس که هم عمرش تلف میشود هم احساسش..
فلسفه تنهایی را هرچقدر هم که خوب ببافند
باز هم بی قواره بر تن ادم زار میزند ...
تمام فعلهای ماضی ام را ببر
چه در گذر باشی چه نباشی
برای من استمراری خواهی بود
که هرلحظه تو را صرف میکنم .
خدایا یک مرگ بدهکارم و صد ارزو طلبکار
خسته ام ...
یا طلبت رابگیر یا طلبم را بده
تعداد صفحات : 6